گروه استان‌ها- کرمان: اردوی جهادی واژه‏ای که است که تقریبا برای هر دانشجو و طلبه دغدغه‌مندی آشناست، نه از آن جهت که تنها نامش را شنیده باشند، بلکه بیشترشان این اردوها را تجربه کرده‏اند.

اردوهایی که مقصدش مناطق محروم کشور و موضوعش تلاش برای ساخت و ساز و آبادنی آن مناطق است. اردوهایی که این سال‌ها رونق خاصی به خود گرفته است و کمتر دانشجو یا طلبه‏ای را می‌توانی پیدا کنی که به بهانه این ارودها حداقل یکبار پایش به مناطق محروم کشور باز نشده باشد.

امتزاج حس عدالت‌جویی نهفته در سرشت آدمی با دغدغه‌مندی ناشی از اسلام ناب، جوانان این مرز و بوم را به سمت کوخ نشینان که امام امت همواره از ایشان تجلیل کرده بود، کشانده است. کوخ‌نشینانی که استمداد از آنها بعد از گذشت 34 سال از انقلاب نیاز به حرکت‏های جهادی دارد.

یکی از تشکل‌هایی که سالیانی است اقدام به برگزاری اردوهای جهادی – فرهنگی می‌کند، گروه جهادی ـ تبلیغی فدائیان عدالت است. این گروه توسط جمعی از طلاب بسیجی مدرسه معصومیه قم راه اندازی شد و بعدها جمعی از دانشجویان نیز به آنها اضافه شده و فعالیت‏های جهادی خود را شروع کردند.

این گروه که بیشتر فعالیت خود را بر نقاط محروم جنوب کرمان خصوصا شهرستان عنبرآباد متمرکز کرده است، توانسته خدمات فراوان عمرانی و فرهنگی را در این مناطق انجام دهد.

حجت الاسلام محمدرضا فراهانی مسئول گروه جهادی - تبلیغی فدائیان عدالت بسیج مدرسه علمیه معصومیه است که نقش اصلی در برپایی این اردوهای جهادی را ایفا می‌کند. وی البته برای پیگری مشکلات اهالی این منطقه تنها به برپایی اردوهای جهادی اکتفا نکرده بلکه از هر اقدامی که منجر به حل مشکلات کوخ‌نشینان این منطقه شود، دریغ نکرده است، از جمله این اقدامات نامه‏ سرگشاده‌ای است که به رییس جمهور نوشته و در آن به بخشی از معضلات منطقه عنبر آباد اشاره کرده است.

در بخشی از این نامه سرگشاده آمده است: "وقتی به روستاهای دهستان نرگسان و مردهک می‏روی گویا عالم بر سرت خروار می شود مظلومیت 1400 سالۀ اهل بیت (ع) و تشیع در جلوی چشمانت مجسّم می شود آنجا نیازی به روضه خوان و مداح و ذکر مصیبت نداری وقتی ناله های بی فریادرس مردم را ( که گویا بعد از چند سال گوشی برای شنیدن پیدا کرده اند ) می شنوی دوست داری که زمین دهان باز کند و تو رادر درون خود فرو ببرد تا مجبور نباشی در کسوت روحانیت عرق شرم بر زمین بریزی و سنگینی نگاه ملتمسانه یتیمان علی (ع) را تحمل کنی؛ بغض گلویت را می‏گیرد و بجای اشک خون گریه می کنی که چرا ...؟"

حجت الاسلام فراهانی در گفت‌وگویی که با پایگاه اطلاع رسانی بازخوانی انجام داده است، ضمن اشاره به فعالیت‌های گروه جهادی - تبلیغی فدائیان عدالت، به برخی از معضلات و مشکلات منطقه عنبر آباد اشاره می‌کند.

در ادامه بخش‌هایی از نکاتی که مسئول گروه جهادی - تبلیغی فدائیان عدالت در این گفت‌وگو به آن اشاره داشته و حاوی مواردی است که چه بسا به درد فعالیت‌های رو به گسترش اردوهای جهادی بخورد را می‌خوانیم.
چگونگی تشکیل گروه جهادی
محمدرضا فراهانی هستم، خادم گروه تبلیغی جهادی فدائیان عدالت، این گروه از سال 81 در بسیج مدرسه علمیه معصومیه قم تشکیل شد. آن موقع به اسم ستاد خیریه بقیه الله بود، با خدمات رسانی به محرومین قم شروع شد تا اینکه از طریق روزنامه با منطقه محروم عنبرآباد آشنا شدیم و با اکیپی از دوستان مقداری کمک‏های نقدی و غیرنقدی جمع آوری کردیم و آمدیم اینجا، البته تصور نمی‏کردیم محروم باشد،‌ چون در روزنامه زده بود بعضی از مردم عنبرآباد مثل انسان‏های اولیه زندگی می‏کنند و ما مطمئن نبودیم اینجا محروم باشد و حتی بعضی دوستان به ما می‏گفتند شما مگر آنجا را از نزدیک دیدید که دارید چنین کاری می‏کنید، به هرحال به امید اینکه در روزنامه درست نوشته شده باشد، آمدیم و وقتی به عنبرآباد رسیدیم، متوجه شدیم که وضعیت از آن چیزی که در روزنامه‏ها نوشته شده اسفناک‏تر است.
اولین بار به "مردهک" و روستاهای اطراف عنبرآباد مثل اطراف عبدالله آباد آمدیم، از آن زمان ما با اینجا در ارتباط بودیم، متاسفانه یکی از مسئولین اسبق عنبرآباد با ما همکاری نکردند، علتش هم این بود که آن زمان، البته بعد از ما یکی از بچه‏های علم و صنعت تهران همراه یکی از طلبه‏های گروه ما از منطقه فیلمبرداری کرده و عکس گرفته بود و گزارش نوشت و در اینترنت منتشر شد بعد از آن این مسئول با ما بد شد. سال بعد که ما با یک نیسان پر از کمک‏های مردمی به منطقه رفتیم، راهمان ندادند، گفتند که شما آبروی مملکت و نظام را در دنیا بردید، الان هر کس تو دنیا بزند عنبرآباد با عکس‏ها و صحنه‏های ناراحت کننده‏ای مواجه می‏شود و بخاطر همین متاسفانه علی‏رغم هماهنگی انجام شده راه‏مان ندادند، بعد هم هرچه توضیح دادیم که این کار ما نبوده و قصد ما کمک به دولت بوده تا نیروهای مردمی به صحنه بیایند نه چیز دیگر، قبول نمی‏کردند.
همین اتفاق باعث شد که چند سال فاصله بیفتد، تا اینکه سال‏های اخیر با همان تیم و البته با افراد خیلی بیشتری از سراسر کشور که دیگر فقط به طلبه‏ها منحصر نبود وارد منطقه شدیم، ‌کارمند، دانشجو وغیر دانشجو چند بار آمدیم و گزارش تهیه شد و در سایت‏ها و روزنامه‏ها منعکس شد اما متاسفانه آن حرکت‏هایی که ما انتظار داشتیم انجام نشد، گروه‏های جهادی جدیدی هم فعال شد که می‏آیند و کارهای عمرانی انجام می‏دهند، مثل ساخت مسجد، حسینیه، حمام و دستشویی و...
کارهایی که ما انجام می‏دهیم قطره‏ای است در برابر اقیانوس! ‌این کارها هیچ است‌ و با وجود اینکه ما طلبه هستیم و فریاد می‏زنیم اما فریاد ما به جایی نمی‏رسد،‌ حالا وای به حال مردم عادی در مناطق دورافتاده که به هیچ چیز دسترسی ندارند.
ما خودمان هم دیگر نمی دانیم، باید چکار کنیم و باید به چه کسی بگوییم و به کجا باید برویم و این مشکلات به کدام نهاد مربوط می‏شود. متاسفانه نامه‏نگاری‏ها هم اثری ندارد. ما دیدیم مسؤلان منطقه پیگیری نمی‏کنند، حتی از استانداری، بخشداری و شهرداری کاری برنمی‏آید، گفتیم نامه به آقای احمدی نژاد بنویسم و توقع داشتیم با این روحیاتی که ایشان دارند، کارها به سرعت انجام می‏شود، برای جواب اتفاق خوبی نیفتاد، آمدند نامه را به معاونت امور عمرانی دفتر روستایی دادند، بعد از جلساتی که با ایشان داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که یک سری ابزار به ما بدهند تا ما برویم برای مردم چاه بزنیم! این مساعدت اقای هاشمی بود. الان این بیل کلنگ را دادیم به خود مردم تا خودشان بیایند کار کنند، اما متاسفانه خیلی‏ها الان بیوه زن‏اند و نمی‏توانند برای خود کار کنند و واقعاً کسی رو ندارند که برای‏شان این کارها را بکند.
دولت در بحث مسکن حرکت‏های خوبی را در جنوب کرمان انجام داد، در بحث جاده‏ها اقدامات خوبی شده است، ولی در بخش نرگسان که نگاه می‏کنیم، می‏بینیم هنوز اتفاق خاصی نیفتاده است، جاده‌شان همان جاده سال 81 است و با همان کپرنشینی؛ اکثر روستاها آبشان غیربهداشتی است، بعضی روستاها حمام ندارند، مدرسه ندارند،
مدرسه‏ها کپری است بدون امکانات آموزشی!
جالب اینکه بعضی روستاها همین مدارس کپری را هم ندارند و برای استفاده از مدارس کپری باید چند کیلومتر را طی کنند تا به آن مدرسه کپری برسند. روزانه می‏بینید بچه باید یک ساعت، دو ساعت برود و یک ساعت، دوساعت برگردد،‌ از لحاظ دبیر که اصلا صحبتش را نکنید، دبیرهای که دارند سرباز معلم‏اند و ای کاش سرباز معلم برای یک روستا بود بلکه یک سرباز معلم برای چهار روستا است. روستای آسیاب آباد، بن‏گلو و چند تای دیگر یک معلم دارند، حالا شما بگویید که این بچه چه می‏خواهد بشود؟ بچه‏های پنجم ابتدائی خیلی از مسائل‏شان را به اندازه اول ابتدایی شهری هم نمی‏دانند، اگر بپرسید حضرت ابوالفضل(ع) کیست؟ می‏گویند: امام سیزدهم!
معلمان بعضی روستاها هر 5 پایه را در یک زمان واحد و در یک کلاس آموزش می‏دهند و اگر سرجمع نگاه می‏کنید، می‏بینید در طول سال شاید دوماه بیشتر نوبت کلاس این بچه‏ها نمی‏رسد که با آنها کار شود.
در بعضی از این روستاها واقعاً‌ دانش آموزان نخبه‏ای وجود دارد اما چون روستایشان جاده ندارد،‌ مدرسه ندارند، امکانات ندارد،‌ ناچاراً ترک تحصیل می کنند.
شیوه کاری گروه فدائیان عدالت
مدل کار ما این است که ما روستاها را قبلاً شناسایی کرده‏ایم،‌ یتیم‏ها مشخص، سادات مشخص، نخبگان مشخص و مستحق‏ترها مشخص، ‌مشکلات روستاها را در آورده‏ایم،‌ البته مشکلات همه روستاها تقریباً مشابه است، مشکل عمده همه آب آشامیدنی است،‌ خیلی‏ها می‏روند دبه دبه آب می‏آورند، گاها برای آب آوردن تا یک کیلومتر، دوکیلومتر پیاده‏روی می‏کنند. اگر هم لوله کشی است، با لوله‏های یک و یک ونیم است که معمولاً آب را به مقصد نمی‏رساند.
البته اقداماتی هم برای تعدادی از روستاها در این خصوص انجام شده است مثلا 9 میلیون تومان برای آبرسانی کشاورزی روستای مهتابی زیارت و 10 میلیون تومان برای آبرسانی به روستای محروم عبدالله آباد بالا و پائین نزدیک عنبرآباد اختصاص داده شده است، مردم این روستا واقعاً مشکل داشتند و برای آوردن آب باید 2 کیلومتر پیاده می‏رفتند و بچه‏ها دبه دبه آب می‏آوردند و اینقدر آب آورده بودند. یکی از مشکلات مردم این روستا کلیه درد است و علتش هم همین آب‏های آلوده است، بیماری‏های روده‏ای زیادی در بین مردم شایع است و حتی به خاطر این بیماری‏ها فوتی هم داشته‏ایم.
هزینه مناره‏های مسجد جمکران برای ساخت مساجد تمام روستاها
گاز که ندارند، ‌نفت که ندارند، از لحاظ بهداشتی هم حمام و دستشویی که ندارند، مدرسه ندارند، فرضاً اگر همین مناره‏هایی که الان در مسجد جمکران با صدها میلیون پول ساخته می‏شود به روستاهای جنوب بیاید برای کل روستاها می‏شود، حسینیه ساخت و یا خیلی اشرافی‏گری‏های در مساجد صورت می‏گیرد که خیلی نیازی نیست، اگر این اشرافی‏گری‏ها را جمع و جور کنیم و بدهیم به این مردم همه جا می‏شود حسینیه و مسجد ساخت.
بزرگترین معضل مردم مبحث اشتغال است و یکی از ریشه‏ای‏ترین عوامل این معضل خشکسالی است که حدود 10، 20 سالی است منطقه را اذیت می‏کند و مردم را به خاک سیاه نشانده، از طرفی کشاورزی‏های آنها به شیوه سنتی است،‌ خرده پاست، ‌دامداری‏های‌شان محدود و در حد سه چهارتا گوسفند یا بره است.
علت اینکه در کشاورزی هنوز به شیوه سنتی عمل می‏کنند، این است که بنده‏های خدا سواد درست و حسابی ندارند و از روش‏های مدرن و جدید خبر ندارند و این خودش بزرگترین ضعف است. در بعضی موارد درست است که شما از کمبود آب رنج می‏برید اما اگر شیوه‏های جدید مثل هیدروژن‏های کاتیونی بهره ببرید، سوپر جاذب که یکسری مواد را پای درخت می‏ریزند تا آب را از اعماق زمین جذب کنند، اگر از این شیوه‏ها استفاده کنند، در افزایش بهره‏وری اثر دارد.
بادهای شدید روستای آسیاب آباد
روستائیان روستای آسیاب آباد ناله می‏کنند که ما را از اینجا جابجا کنید، اینجا هر قدر امکانات ببرید، آنقدر بادهای شدیدی دارد که از بین می‏برد، حتی کانکس را هم از جا کنده است، اینجا قابلیت زندگی ندارد،‌ اگر بخواهید ریشه‏یابی کنید، موضوع تجمیع روستاها می‏تواند، موثر باشد و همه را در یک روستا جمع کنند و خدمات‏رسانی انجام شود، اگر هم دولت این کار را انجام نمی‏دهد بالاخره آنهایی که در روستاهای دورافتاده زندگی می‏کنند آدم‏اند، توقع دارند که در روستاهای‏شان امکانات برود، جاده درست بشود، آنها توقع ندارند جاده‏شان آسفالت شود،‌ دو بانده و چهاربانده شود،‌ می‏گویند همین جاده‏ای که هست را یک تسطیح نسبی کنید. که حداقل ماشین‏های سبک بتوانند به روستا بیایند.

این طرح تجمیع خیلی وقت است داده شده اما پذیرفته نشده است، چون سیاست دولت این است که بافت روستاها حفظ شود و روستاها از بین نرود،‌ ما هم قبول داریم اما بشرطی که روستاها را تامین کنند و به روستاها امکانات داده شود. اما وقتی شما به روستاها هیچ امکاناتی نمی‏دهید، خوب این چه سیاستی است؟ بهترین راه ومهم‏ترین راه‏حل برای این منطقه باتوجه به بافت ویژه‏اش این است که مردم را یک قسمت جمع کرده و اراضی کشاورزی آنها را یک قسمت دیگر جمع کنیم، چون بعضی از مردم به خاطرداشتن یک تکه زمین می‏روند همان جا خانه می‏سازند، درصورتی که از آن زمین هیچ بهره‏وری نمی‏شود و فقط وبال گردنشان شده و بجای این که یارشان باشد، بارشان شده است.
معضل بیکاری و اعتیاد و قاچاق جوانان را تهدید می‏کند
اکثر جوانان بی‏کار و متأسفانه معتاد هستند. همان‏طور که می‏دانید وضعیت جغرافیایی آنجا یک طوری است که از طرفی به یک منطقه‏ای وصل هستند که محل عبور قاچاقچیان است و وقتی که طرف مقابل می‏بیند که عده‏ای قاچاق می‏برند و یک شبه پول‏دار می‏شوند، چرا خودش را به زحمت بیندازد. وضعیت درس را هم که می‏دانید که داخل کپرند و در نتیجه فرد به سمت قاچاق روی می‏آورد.
البته این مسئله وجود دارد ولی عمومیت ندارد ولی خب نکته اساسی این است که این مسئله وظیفه‏ی ما متولیان فرهنگی را مضاعف می‏کند، جایی که مشکل فرهنگی ندارد کارکردن هنر نیست، ولی اینجا که مردم از ابعاد گوناگونی درد فرهنگی دارند همت زیادی می‏طلبد.
یکی از دلایلی که اینجا پیشرفت نمی‏کند و دغدغه مسؤلین است، این است که می‏گویند ما در شهر خودمان مثل جیرفت و عنبرآباد مشکلات فراوانی داریم، چرا به روستاهای اطراف خدمت کنیم وحتی روحانیون برای ایام تبلیغی می‏گویند به شهرهای کم جمعیت روحانی نمی‏دهیم و اولویت با شهرهای پر جمعیت است. یک حدیثی امام علی(ع) دارند که می فرمایند: دور ترین نقطه حکومت اسلامی با نزدیکترین نقطه حکومت اسلامی از لحاظ سهم و امتیاز باید برابر باشد.
یعنی اگر شهری ده هزار نفر جمعیت داشته باشد و صد روحانی نصیبش می‏شود، به شهری دیگر که هزار نفر جمعیت دارد باید حداقل ده نفر روحانی بفرستند، عدالت یعنی همین، نه این که بگوییم ما یک شهری را می‏سازیم و از شهر و روستاهای دیگر غفلت کنیم یا مثلأ دولت آمده است در شهر مردهک سه، چهار میلیارد خرج کرده و مدرسه شبانه روزی مدرن احداث کرده ولی در کنارشان فاصله بیست کیلومتری در روستای کنارستان مدرسه‏ها هیچ امکاناتی ندارند، نه زیلو و نه صندلی دارند، خب این بی‏عدالتی است و عدالت حکم می‏کرد که یک مدرسه عادی می‏ساختند ولی همه جا می‏ساختند.
خدمت رسانی یکسان و همگن
برای مثال بهتر است که در بخش کار خودمان یک دید کلی داشته باشیم یعنی نه در یک روستا حمام و دستشویی و حسینیه و مسجد بسازیم و بعد سراغ روستای دیگر برویم باید در دو فاز اول حمام و سرویس های بهداشتی را بسازیم البته در همه روستاها، بعد در فاز دیگر سایر امکانات را فراهم نماییم و این امر از لحاظ عدالت اهمیت دارد که باید رعایت شود.
سری جدید فعالیت گروه جهادی از نوروز 89 شروع شد و با 17 الی 18نفر کارمان را آغاز کردیم و تا الان به 250 نفر رسیده است. هم طلبه داشتیم و هم غیر طلبه، اوایل کار هم از هر دو گروه نیرو داشتیم.
خدمات دهی ما شامل اقلام ضروری، خدمات پزشکی، کارهای عمرانی بود. از همان زمان به صورت جدی شروع شد ولی خب قبل از 89 گه گاهی از این فعالیت‏ها داشتیم، الان هم عیدهای نوروز قطعی شده و هر عید می‏آییم، برای خدمات‏دهی و تابستان‏ها تا به حال فعالیت نداشتیم ولی از امسال در دستور کارمان قرار دادیم که از اواخر شهریور حداقل 50 نفر بیایند کمک؛ اکثراً غیر بومی‏اند ولی چندین طلبه هستند که باما همکاری دارند، بومی هستند که حدودأ 15الی 20 نفر می‏شوند اعم از خواهر و برادر.
لزوم تشکیل یک قرارگاه فرهنگی در جنوب کرمان
یکی از مشکلات ما این است که بین گروه‏های جهادی هیچ‏گونه انسجام خاصی ایجاد نشده است، یک مقر و یک پایگاه ثابت نداریم که همه اردوهای جهادی با هماهنگی و شناسایی ظرفیت‏های منطقه تقسیم شوند، ولی خب الان چنین چیزی در دسترس ما نیست و هر گروه جهادی خودش به تنهایی باید ابتدا شناسایی و بعد اقدام کند. اگر یک قرارگاهی ایجاد می‏شد متشکل از انواع گروه‏های فرهنگی جنوب کرمان که منسجم باشد و در آن مثلاً مشخص باشد که فراهانی عهده‏دار گروه‏های جهادی اینجاست که هر که خواست اینجا بیاید با ایشان هماهنگ شود، اتفاق خوبی می‏افتاد و امکانات هم هدف‏دار توزیع می‏شد.
اگه توجه داشته باشیم می‏بینیم خود اهالی روستاها هم می‏خواهند تلاش کنند، ولی خب شرایط طوری است که نمی‏شود و مثلأ آب نیست، برق نیست، دکتر نیست و این خودش باعث عدم کارایی اهالی روستا می‏شود. رسالت این موضوع وظیفه اصلی و اولیه مسئولین است و بر گردن آنهاست که باید در وهله اول خدمات‏دهی کنند نه گروه‏های جهادی، گروه‏های جهادی وقتی می‏بینند که سنگر خالی است از رفاه خود از درس خود و زندگی خود می‏زنند تا این سنگر را پر کنند.
مسئولین نظاره گر و بی دغدغه
متأسفانه وقتی دقت کنید، می‏بینید، مسؤلان هیچ کاری انجام نمی‏دهند. از عملیات شناسایی، عملیات‏های اجرایی هیچ خبری نیست. نه صدا سیما همکاری می‏کند و نه مسؤلین در فکرند و در نهایت بچه‏های گروه‏های جهادی مجبورند وارد صحنه شوند و می‏بینید که خیلی اتفاق خاصی هم نمی‏افتد چون با توجه به عدم همکاری مناسب مسئولان کار‏ها خیلی ضعیف پیش می‏رود و بودجه‏ای که بچه‏های ما دارند بسیار بودجه کمی است و اصلأ بودجه قابل لحاظی نیست و کمی این دوره‏ها به خاطر بودجه این اردوهاست که کفاف اقامت بیشتر بچه‏ها و خدمت‏رسانی بیشتری نمی‏دهد و این امکانات کم خیلی سخت است.
ما داشتیم که بچه‏ها آب آلوده‏ای که در ترش‏آب خوردن هنوز که هنوز است معده‏اش درد می‏کند، منطقه این‏قدر وضعیتش خراب است در این جاست که جای خالی مسؤلان احساس می‏شود، این مسئولینی که می‏گویم نه فقط مسئولین شهری یا بخشی که چه بسا این آقا هم دارد کارش را درست انجام می‏دهد، اما از آن بالا باید نگاه کلان و درستی باشد که خبری از نگاه کلان و برنامه‏های راهبردی درخصوص رفع فقر وجود ندارد، نمی‏دانند که اوج فاجعه چقدر است و یا اگر می‏دانند برنامه‏ریزی درستی ندارند. چرا باید در روستا بعد از 32 سال هنوز که هنوزه دستشوئی نداشته باشد، کلاس ندارند، حسینیه ندارند، مرکز بهداشت ندارند، به معنای واقعی کلمه هیچ چیز ندارد.

بچه های جهادی رسالت واقعی شان را نشناخته‏اند
اگر بخواهیم آسیب شناسی کنیم، الان بزرگترین آسیب برای گروه‏های جهادی این است که گروه‏های جهادی یک سوت می‏زنند یک مرتبه می‏بینی 100-200 جوان به میدان می‏آیند و برای 10 روز درست کار می‏کنند. خب، دست‏شان درد نکند و خوب و لازم است اما کافی نیست. اصل قصه پشت پرده است. این بیل زدن خیلی مهم نیست، یعنی شخم زدن زمین خیلی مهم نیست مهم این است که شما باید مسیری را شخم بزنید، شما باید بروید آن بالا کار کنید نه اینکه 4 تا حسینیه، 4 تا سرویس بهداشتی درست کنید و فکر کنید شما رسالت‏تان را درست انجام داده‏اید. رسالت که این نیست. رسالت اصلی این است که شما علم عدالت را بردارید و فریاد بزنید که آقایان چرا باید اینجا بی‏عدالتی باشد؟ چرا؟ بودجه اینجا را چه کسی از بین برده است؟ در مملکت ما آیا دهستان نرگسان که می‏بینیم 40-50 کیلومتره، در این حد بیشتر هم نمی‏شود، چرا نباید جاده‏اش آسفالت شود؟ مشکلش چیست؟
جنوب امروز به آوینی نیاز دارد
جالبه بدونید همین روستایی که ما رفتیم. پانزدهم تیرماه، توی روستای تیزران یه خانمی به رحمت خدا رفته بود، دو روز قبل. چرا به رحمت خدا رفته بود؟ اونجا افتاده بود سکته کرده بود تا خواستند این بنده خدا رو از اونجا برسانند به کوشمور که اولین روستاییه که خدمات پزشکی داره این بنده خدا فوت کرده بود. چرا اینطور میشه؟ چرا این اتفاق می افته؟ ببین مسئولین تو صحنه نیستند.

چرا نیستند؟چون منی که جهاد می‏کنم فکر می کنم جهاد یعنی بیل زدن، نه آقا، جهاد یعنی دوربین به دست بگیری، بشی آوینی. ما امروز آوینی نداریم. مشکل ما اینه ما آوینی می‏خواهیم. هنرمند می‏خواهیم. هنرمندی به معنای اسلام ناب.اسلام نابی که امام تعریف کرد. ما دوربین به دست و قلم به دست نداریم. آقای رمان‏نویسی که نشستی توی تهران، پاشو بیا اینجا ده روز با مردم زندگی کن. با مردم نشست و برخواست کن. تو کپر بخواب. وقتی توی بیابان نصفه شب، می‏خواهی دستشویی بروی، ممکن است عقرب تو را بزند، مار تو را بزند، رتیل تو را بزند، خب اگه تو بیایی و یک رمان بنویسی چقدر اثر دارد. آقایان هنرمند، آقایان صدا و سیما، آقایانی که ما با شما تماس گرفتیم در صدا و سیمای تهران، گفتیم بیاید به این منطقه و نیامدید. به دلیل مسائل سیاسی. تاکی باید عنبرآباد لگد مال و له شود؟ به خاطر رشد سیاسی شما؟ به خاطر منافع شما؟ به خاطر محافظه کاری؟! تا کی باید محافظه کاری باشد؟

کد خبر:131583 -