گروه استانها- کرمان: اردوی جهادی واژهای که است که تقریبا برای هر دانشجو و طلبه دغدغهمندی آشناست، نه از آن جهت که تنها نامش را شنیده باشند، بلکه بیشترشان این اردوها را تجربه کردهاند.

اردوهایی که مقصدش مناطق محروم کشور و موضوعش تلاش برای ساخت و ساز و آبادنی آن مناطق است. اردوهایی که این سالها رونق خاصی به خود گرفته است و کمتر دانشجو یا طلبهای را میتوانی پیدا کنی که به بهانه این ارودها حداقل یکبار پایش به مناطق محروم کشور باز نشده باشد.
امتزاج حس عدالتجویی نهفته در سرشت آدمی با دغدغهمندی ناشی از اسلام ناب، جوانان این مرز و بوم را به سمت کوخ نشینان که امام امت همواره از ایشان تجلیل کرده بود، کشانده است. کوخنشینانی که استمداد از آنها بعد از گذشت 34 سال از انقلاب نیاز به حرکتهای جهادی دارد.
یکی از تشکلهایی که سالیانی است اقدام به برگزاری اردوهای جهادی – فرهنگی میکند، گروه جهادی ـ تبلیغی فدائیان عدالت است. این گروه توسط جمعی از طلاب بسیجی مدرسه معصومیه قم راه اندازی شد و بعدها جمعی از دانشجویان نیز به آنها اضافه شده و فعالیتهای جهادی خود را شروع کردند.
این گروه که بیشتر فعالیت خود را بر نقاط محروم جنوب کرمان خصوصا شهرستان عنبرآباد متمرکز کرده است، توانسته خدمات فراوان عمرانی و فرهنگی را در این مناطق انجام دهد.
حجت الاسلام محمدرضا فراهانی مسئول گروه جهادی - تبلیغی فدائیان عدالت بسیج مدرسه علمیه معصومیه است که نقش اصلی در برپایی این اردوهای جهادی را ایفا میکند. وی البته برای پیگری مشکلات اهالی این منطقه تنها به برپایی اردوهای جهادی اکتفا نکرده بلکه از هر اقدامی که منجر به حل مشکلات کوخنشینان این منطقه شود، دریغ نکرده است، از جمله این اقدامات نامه سرگشادهای است که به رییس جمهور نوشته و در آن به بخشی از معضلات منطقه عنبر آباد اشاره کرده است.
در بخشی از این نامه سرگشاده آمده است: "وقتی به روستاهای دهستان نرگسان و مردهک میروی گویا عالم بر سرت خروار می شود مظلومیت 1400 سالۀ اهل بیت (ع) و تشیع در جلوی چشمانت مجسّم می شود آنجا نیازی به روضه خوان و مداح و ذکر مصیبت نداری وقتی ناله های بی فریادرس مردم را ( که گویا بعد از چند سال گوشی برای شنیدن پیدا کرده اند ) می شنوی دوست داری که زمین دهان باز کند و تو رادر درون خود فرو ببرد تا مجبور نباشی در کسوت روحانیت عرق شرم بر زمین بریزی و سنگینی نگاه ملتمسانه یتیمان علی (ع) را تحمل کنی؛ بغض گلویت را میگیرد و بجای اشک خون گریه می کنی که چرا ...؟"
حجت الاسلام فراهانی در گفتوگویی که با پایگاه اطلاع رسانی بازخوانی انجام داده است، ضمن اشاره به فعالیتهای گروه جهادی - تبلیغی فدائیان عدالت، به برخی از معضلات و مشکلات منطقه عنبر آباد اشاره میکند.
در ادامه بخشهایی از نکاتی که مسئول گروه جهادی - تبلیغی فدائیان عدالت در این گفتوگو به آن اشاره داشته و حاوی مواردی است که چه بسا به درد فعالیتهای رو به گسترش اردوهای جهادی بخورد را میخوانیم.
چگونگی تشکیل گروه جهادی
محمدرضا فراهانی هستم، خادم گروه تبلیغی جهادی فدائیان عدالت، این گروه از سال 81 در بسیج مدرسه علمیه معصومیه قم تشکیل شد. آن موقع به اسم ستاد خیریه بقیه الله بود، با خدمات رسانی به محرومین قم شروع شد تا اینکه از طریق روزنامه با منطقه محروم عنبرآباد آشنا شدیم و با اکیپی از دوستان مقداری کمکهای نقدی و غیرنقدی جمع آوری کردیم و آمدیم اینجا، البته تصور نمیکردیم محروم باشد، چون در روزنامه زده بود بعضی از مردم عنبرآباد مثل انسانهای اولیه زندگی میکنند و ما مطمئن نبودیم اینجا محروم باشد و حتی بعضی دوستان به ما میگفتند شما مگر آنجا را از نزدیک دیدید که دارید چنین کاری میکنید، به هرحال به امید اینکه در روزنامه درست نوشته شده باشد، آمدیم و وقتی به عنبرآباد رسیدیم، متوجه شدیم که وضعیت از آن چیزی که در روزنامهها نوشته شده اسفناکتر است.

اولین بار به "مردهک" و روستاهای اطراف عنبرآباد مثل اطراف عبدالله آباد آمدیم، از آن زمان ما با اینجا در ارتباط بودیم، متاسفانه یکی از مسئولین اسبق عنبرآباد با ما همکاری نکردند، علتش هم این بود که آن زمان، البته بعد از ما یکی از بچههای علم و صنعت تهران همراه یکی از طلبههای گروه ما از منطقه فیلمبرداری کرده و عکس گرفته بود و گزارش نوشت و در اینترنت منتشر شد بعد از آن این مسئول با ما بد شد. سال بعد که ما با یک نیسان پر از کمکهای مردمی به منطقه رفتیم، راهمان ندادند، گفتند که شما آبروی مملکت و نظام را در دنیا بردید، الان هر کس تو دنیا بزند عنبرآباد با عکسها و صحنههای ناراحت کنندهای مواجه میشود و بخاطر همین متاسفانه علیرغم هماهنگی انجام شده راهمان ندادند، بعد هم هرچه توضیح دادیم که این کار ما نبوده و قصد ما کمک به دولت بوده تا نیروهای مردمی به صحنه بیایند نه چیز دیگر، قبول نمیکردند.

همین اتفاق باعث شد که چند سال فاصله بیفتد، تا اینکه سالهای اخیر با همان تیم و البته با افراد خیلی بیشتری از سراسر کشور که دیگر فقط به طلبهها منحصر نبود وارد منطقه شدیم، کارمند، دانشجو وغیر دانشجو چند بار آمدیم و گزارش تهیه شد و در سایتها و روزنامهها منعکس شد اما متاسفانه آن حرکتهایی که ما انتظار داشتیم انجام نشد، گروههای جهادی جدیدی هم فعال شد که میآیند و کارهای عمرانی انجام میدهند، مثل ساخت مسجد، حسینیه، حمام و دستشویی و...
کارهایی که ما انجام میدهیم قطرهای است در برابر اقیانوس! این کارها هیچ است و با وجود اینکه ما طلبه هستیم و فریاد میزنیم اما فریاد ما به جایی نمیرسد، حالا وای به حال مردم عادی در مناطق دورافتاده که به هیچ چیز دسترسی ندارند.

ما خودمان هم دیگر نمی دانیم، باید چکار کنیم و باید به چه کسی بگوییم و به کجا باید برویم و این مشکلات به کدام نهاد مربوط میشود. متاسفانه نامهنگاریها هم اثری ندارد. ما دیدیم مسؤلان منطقه پیگیری نمیکنند، حتی از استانداری، بخشداری و شهرداری کاری برنمیآید، گفتیم نامه به آقای احمدی نژاد بنویسم و توقع داشتیم با این روحیاتی که ایشان دارند، کارها به سرعت انجام میشود، برای جواب اتفاق خوبی نیفتاد، آمدند نامه را به معاونت امور عمرانی دفتر روستایی دادند، بعد از جلساتی که با ایشان داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که یک سری ابزار به ما بدهند تا ما برویم برای مردم چاه بزنیم! این مساعدت اقای هاشمی بود. الان این بیل کلنگ را دادیم به خود مردم تا خودشان بیایند کار کنند، اما متاسفانه خیلیها الان بیوه زناند و نمیتوانند برای خود کار کنند و واقعاً کسی رو ندارند که برایشان این کارها را بکند.
دولت در بحث مسکن حرکتهای خوبی را در جنوب کرمان انجام داد، در بحث جادهها اقدامات خوبی شده است، ولی در بخش نرگسان که نگاه میکنیم، میبینیم هنوز اتفاق خاصی نیفتاده است، جادهشان همان جاده سال 81 است و با همان کپرنشینی؛ اکثر روستاها آبشان غیربهداشتی است، بعضی روستاها حمام ندارند، مدرسه ندارند،
مدرسهها کپری است بدون امکانات آموزشی!
جالب اینکه بعضی روستاها همین مدارس کپری را هم ندارند و برای استفاده از مدارس کپری باید چند کیلومتر را طی کنند تا به آن مدرسه کپری برسند. روزانه میبینید بچه باید یک ساعت، دو ساعت برود و یک ساعت، دوساعت برگردد، از لحاظ دبیر که اصلا صحبتش را نکنید، دبیرهای که دارند سرباز معلماند و ای کاش سرباز معلم برای یک روستا بود بلکه یک سرباز معلم برای چهار روستا است. روستای آسیاب آباد، بنگلو و چند تای دیگر یک معلم دارند، حالا شما بگویید که این بچه چه میخواهد بشود؟ بچههای پنجم ابتدائی خیلی از مسائلشان را به اندازه اول ابتدایی شهری هم نمیدانند، اگر بپرسید حضرت ابوالفضل(ع) کیست؟ میگویند: امام سیزدهم!
معلمان بعضی روستاها هر 5 پایه را در یک زمان واحد و در یک کلاس آموزش میدهند و اگر سرجمع نگاه میکنید، میبینید در طول سال شاید دوماه بیشتر نوبت کلاس این بچهها نمیرسد که با آنها کار شود.
در بعضی از این روستاها واقعاً دانش آموزان نخبهای وجود دارد اما چون روستایشان جاده ندارد، مدرسه ندارند، امکانات ندارد، ناچاراً ترک تحصیل می کنند.
شیوه کاری گروه فدائیان عدالت
مدل کار ما این است که ما روستاها را قبلاً شناسایی کردهایم، یتیمها مشخص، سادات مشخص، نخبگان مشخص و مستحقترها مشخص، مشکلات روستاها را در آوردهایم، البته مشکلات همه روستاها تقریباً مشابه است، مشکل عمده همه آب آشامیدنی است، خیلیها میروند دبه دبه آب میآورند، گاها برای آب آوردن تا یک کیلومتر، دوکیلومتر پیادهروی میکنند. اگر هم لوله کشی است، با لولههای یک و یک ونیم است که معمولاً آب را به مقصد نمیرساند.
البته اقداماتی هم برای تعدادی از روستاها در این خصوص انجام شده است مثلا 9 میلیون تومان برای آبرسانی کشاورزی روستای مهتابی زیارت و 10 میلیون تومان برای آبرسانی به روستای محروم عبدالله آباد بالا و پائین نزدیک عنبرآباد اختصاص داده شده است، مردم این روستا واقعاً مشکل داشتند و برای آوردن آب باید 2 کیلومتر پیاده میرفتند و بچهها دبه دبه آب میآوردند و اینقدر آب آورده بودند. یکی از مشکلات مردم این روستا کلیه درد است و علتش هم همین آبهای آلوده است، بیماریهای رودهای زیادی در بین مردم شایع است و حتی به خاطر این بیماریها فوتی هم داشتهایم.
هزینه منارههای مسجد جمکران برای ساخت مساجد تمام روستاها
گاز که ندارند، نفت که ندارند، از لحاظ بهداشتی هم حمام و دستشویی که ندارند، مدرسه ندارند، فرضاً اگر همین منارههایی که الان در مسجد جمکران با صدها میلیون پول ساخته میشود به روستاهای جنوب بیاید برای کل روستاها میشود، حسینیه ساخت و یا خیلی اشرافیگریهای در مساجد صورت میگیرد که خیلی نیازی نیست، اگر این اشرافیگریها را جمع و جور کنیم و بدهیم به این مردم همه جا میشود حسینیه و مسجد ساخت.
بزرگترین معضل مردم مبحث اشتغال است و یکی از ریشهایترین عوامل این معضل خشکسالی است که حدود 10، 20 سالی است منطقه را اذیت میکند و مردم را به خاک سیاه نشانده، از طرفی کشاورزیهای آنها به شیوه سنتی است، خرده پاست، دامداریهایشان محدود و در حد سه چهارتا گوسفند یا بره است.
علت اینکه در کشاورزی هنوز به شیوه سنتی عمل میکنند، این است که بندههای خدا سواد درست و حسابی ندارند و از روشهای مدرن و جدید خبر ندارند و این خودش بزرگترین ضعف است. در بعضی موارد درست است که شما از کمبود آب رنج میبرید اما اگر شیوههای جدید مثل هیدروژنهای کاتیونی بهره ببرید، سوپر جاذب که یکسری مواد را پای درخت میریزند تا آب را از اعماق زمین جذب کنند، اگر از این شیوهها استفاده کنند، در افزایش بهرهوری اثر دارد.
بادهای شدید روستای آسیاب آباد
روستائیان روستای آسیاب آباد ناله میکنند که ما را از اینجا جابجا کنید، اینجا هر قدر امکانات ببرید، آنقدر بادهای شدیدی دارد که از بین میبرد، حتی کانکس را هم از جا کنده است، اینجا قابلیت زندگی ندارد، اگر بخواهید ریشهیابی کنید، موضوع تجمیع روستاها میتواند، موثر باشد و همه را در یک روستا جمع کنند و خدماترسانی انجام شود، اگر هم دولت این کار را انجام نمیدهد بالاخره آنهایی که در روستاهای دورافتاده زندگی میکنند آدماند، توقع دارند که در روستاهایشان امکانات برود، جاده درست بشود، آنها توقع ندارند جادهشان آسفالت شود، دو بانده و چهاربانده شود، میگویند همین جادهای که هست را یک تسطیح نسبی کنید. که حداقل ماشینهای سبک بتوانند به روستا بیایند.
این طرح تجمیع خیلی وقت است داده شده اما پذیرفته نشده است، چون سیاست دولت این است که بافت روستاها حفظ شود و روستاها از بین نرود، ما هم قبول داریم اما بشرطی که روستاها را تامین کنند و به روستاها امکانات داده شود. اما وقتی شما به روستاها هیچ امکاناتی نمیدهید، خوب این چه سیاستی است؟ بهترین راه ومهمترین راهحل برای این منطقه باتوجه به بافت ویژهاش این است که مردم را یک قسمت جمع کرده و اراضی کشاورزی آنها را یک قسمت دیگر جمع کنیم، چون بعضی از مردم به خاطرداشتن یک تکه زمین میروند همان جا خانه میسازند، درصورتی که از آن زمین هیچ بهرهوری نمیشود و فقط وبال گردنشان شده و بجای این که یارشان باشد، بارشان شده است.
معضل بیکاری و اعتیاد و قاچاق جوانان را تهدید میکند
اکثر جوانان بیکار و متأسفانه معتاد هستند. همانطور که میدانید وضعیت جغرافیایی آنجا یک طوری است که از طرفی به یک منطقهای وصل هستند که محل عبور قاچاقچیان است و وقتی که طرف مقابل میبیند که عدهای قاچاق میبرند و یک شبه پولدار میشوند، چرا خودش را به زحمت بیندازد. وضعیت درس را هم که میدانید که داخل کپرند و در نتیجه فرد به سمت قاچاق روی میآورد.
البته این مسئله وجود دارد ولی عمومیت ندارد ولی خب نکته اساسی این است که این مسئله وظیفهی ما متولیان فرهنگی را مضاعف میکند، جایی که مشکل فرهنگی ندارد کارکردن هنر نیست، ولی اینجا که مردم از ابعاد گوناگونی درد فرهنگی دارند همت زیادی میطلبد.
یکی از دلایلی که اینجا پیشرفت نمیکند و دغدغه مسؤلین است، این است که میگویند ما در شهر خودمان مثل جیرفت و عنبرآباد مشکلات فراوانی داریم، چرا به روستاهای اطراف خدمت کنیم وحتی روحانیون برای ایام تبلیغی میگویند به شهرهای کم جمعیت روحانی نمیدهیم و اولویت با شهرهای پر جمعیت است. یک حدیثی امام علی(ع) دارند که می فرمایند: دور ترین نقطه حکومت اسلامی با نزدیکترین نقطه حکومت اسلامی از لحاظ سهم و امتیاز باید برابر باشد.
یعنی اگر شهری ده هزار نفر جمعیت داشته باشد و صد روحانی نصیبش میشود، به شهری دیگر که هزار نفر جمعیت دارد باید حداقل ده نفر روحانی بفرستند، عدالت یعنی همین، نه این که بگوییم ما یک شهری را میسازیم و از شهر و روستاهای دیگر غفلت کنیم یا مثلأ دولت آمده است در شهر مردهک سه، چهار میلیارد خرج کرده و مدرسه شبانه روزی مدرن احداث کرده ولی در کنارشان فاصله بیست کیلومتری در روستای کنارستان مدرسهها هیچ امکاناتی ندارند، نه زیلو و نه صندلی دارند، خب این بیعدالتی است و عدالت حکم میکرد که یک مدرسه عادی میساختند ولی همه جا میساختند.
خدمت رسانی یکسان و همگن
برای مثال بهتر است که در بخش کار خودمان یک دید کلی داشته باشیم یعنی نه در یک روستا حمام و دستشویی و حسینیه و مسجد بسازیم و بعد سراغ روستای دیگر برویم باید در دو فاز اول حمام و سرویس های بهداشتی را بسازیم البته در همه روستاها، بعد در فاز دیگر سایر امکانات را فراهم نماییم و این امر از لحاظ عدالت اهمیت دارد که باید رعایت شود.
سری جدید فعالیت گروه جهادی از نوروز 89 شروع شد و با 17 الی 18نفر کارمان را آغاز کردیم و تا الان به 250 نفر رسیده است. هم طلبه داشتیم و هم غیر طلبه، اوایل کار هم از هر دو گروه نیرو داشتیم.
خدمات دهی ما شامل اقلام ضروری، خدمات پزشکی، کارهای عمرانی بود. از همان زمان به صورت جدی شروع شد ولی خب قبل از 89 گه گاهی از این فعالیتها داشتیم، الان هم عیدهای نوروز قطعی شده و هر عید میآییم، برای خدماتدهی و تابستانها تا به حال فعالیت نداشتیم ولی از امسال در دستور کارمان قرار دادیم که از اواخر شهریور حداقل 50 نفر بیایند کمک؛ اکثراً غیر بومیاند ولی چندین طلبه هستند که باما همکاری دارند، بومی هستند که حدودأ 15الی 20 نفر میشوند اعم از خواهر و برادر.
لزوم تشکیل یک قرارگاه فرهنگی در جنوب کرمان
یکی از مشکلات ما این است که بین گروههای جهادی هیچگونه انسجام خاصی ایجاد نشده است، یک مقر و یک پایگاه ثابت نداریم که همه اردوهای جهادی با هماهنگی و شناسایی ظرفیتهای منطقه تقسیم شوند، ولی خب الان چنین چیزی در دسترس ما نیست و هر گروه جهادی خودش به تنهایی باید ابتدا شناسایی و بعد اقدام کند. اگر یک قرارگاهی ایجاد میشد متشکل از انواع گروههای فرهنگی جنوب کرمان که منسجم باشد و در آن مثلاً مشخص باشد که فراهانی عهدهدار گروههای جهادی اینجاست که هر که خواست اینجا بیاید با ایشان هماهنگ شود، اتفاق خوبی میافتاد و امکانات هم هدفدار توزیع میشد.
اگه توجه داشته باشیم میبینیم خود اهالی روستاها هم میخواهند تلاش کنند، ولی خب شرایط طوری است که نمیشود و مثلأ آب نیست، برق نیست، دکتر نیست و این خودش باعث عدم کارایی اهالی روستا میشود. رسالت این موضوع وظیفه اصلی و اولیه مسئولین است و بر گردن آنهاست که باید در وهله اول خدماتدهی کنند نه گروههای جهادی، گروههای جهادی وقتی میبینند که سنگر خالی است از رفاه خود از درس خود و زندگی خود میزنند تا این سنگر را پر کنند.
مسئولین نظاره گر و بی دغدغه
متأسفانه وقتی دقت کنید، میبینید، مسؤلان هیچ کاری انجام نمیدهند. از عملیات شناسایی، عملیاتهای اجرایی هیچ خبری نیست. نه صدا سیما همکاری میکند و نه مسؤلین در فکرند و در نهایت بچههای گروههای جهادی مجبورند وارد صحنه شوند و میبینید که خیلی اتفاق خاصی هم نمیافتد چون با توجه به عدم همکاری مناسب مسئولان کارها خیلی ضعیف پیش میرود و بودجهای که بچههای ما دارند بسیار بودجه کمی است و اصلأ بودجه قابل لحاظی نیست و کمی این دورهها به خاطر بودجه این اردوهاست که کفاف اقامت بیشتر بچهها و خدمترسانی بیشتری نمیدهد و این امکانات کم خیلی سخت است.

ما داشتیم که بچهها آب آلودهای که در ترشآب خوردن هنوز که هنوز است معدهاش درد میکند، منطقه اینقدر وضعیتش خراب است در این جاست که جای خالی مسؤلان احساس میشود، این مسئولینی که میگویم نه فقط مسئولین شهری یا بخشی که چه بسا این آقا هم دارد کارش را درست انجام میدهد، اما از آن بالا باید نگاه کلان و درستی باشد که خبری از نگاه کلان و برنامههای راهبردی درخصوص رفع فقر وجود ندارد، نمیدانند که اوج فاجعه چقدر است و یا اگر میدانند برنامهریزی درستی ندارند. چرا باید در روستا بعد از 32 سال هنوز که هنوزه دستشوئی نداشته باشد، کلاس ندارند، حسینیه ندارند، مرکز بهداشت ندارند، به معنای واقعی کلمه هیچ چیز ندارد.
بچه های جهادی رسالت واقعی شان را نشناختهاند
اگر بخواهیم آسیب شناسی کنیم، الان بزرگترین آسیب برای گروههای جهادی این است که گروههای جهادی یک سوت میزنند یک مرتبه میبینی 100-200 جوان به میدان میآیند و برای 10 روز درست کار میکنند. خب، دستشان درد نکند و خوب و لازم است اما کافی نیست. اصل قصه پشت پرده است. این بیل زدن خیلی مهم نیست، یعنی شخم زدن زمین خیلی مهم نیست مهم این است که شما باید مسیری را شخم بزنید، شما باید بروید آن بالا کار کنید نه اینکه 4 تا حسینیه، 4 تا سرویس بهداشتی درست کنید و فکر کنید شما رسالتتان را درست انجام دادهاید. رسالت که این نیست. رسالت اصلی این است که شما علم عدالت را بردارید و فریاد بزنید که آقایان چرا باید اینجا بیعدالتی باشد؟ چرا؟ بودجه اینجا را چه کسی از بین برده است؟ در مملکت ما آیا دهستان نرگسان که میبینیم 40-50 کیلومتره، در این حد بیشتر هم نمیشود، چرا نباید جادهاش آسفالت شود؟ مشکلش چیست؟
جنوب امروز به آوینی نیاز دارد
جالبه بدونید همین روستایی که ما رفتیم. پانزدهم تیرماه، توی روستای تیزران یه خانمی به رحمت خدا رفته بود، دو روز قبل. چرا به رحمت خدا رفته بود؟ اونجا افتاده بود سکته کرده بود تا خواستند این بنده خدا رو از اونجا برسانند به کوشمور که اولین روستاییه که خدمات پزشکی داره این بنده خدا فوت کرده بود. چرا اینطور میشه؟ چرا این اتفاق می افته؟ ببین مسئولین تو صحنه نیستند.
چرا نیستند؟چون منی که جهاد میکنم فکر می کنم جهاد یعنی بیل زدن، نه آقا، جهاد یعنی دوربین به دست بگیری، بشی آوینی. ما امروز آوینی نداریم. مشکل ما اینه ما آوینی میخواهیم. هنرمند میخواهیم. هنرمندی به معنای اسلام ناب.اسلام نابی که امام تعریف کرد. ما دوربین به دست و قلم به دست نداریم. آقای رماننویسی که نشستی توی تهران، پاشو بیا اینجا ده روز با مردم زندگی کن. با مردم نشست و برخواست کن. تو کپر بخواب. وقتی توی بیابان نصفه شب، میخواهی دستشویی بروی، ممکن است عقرب تو را بزند، مار تو را بزند، رتیل تو را بزند، خب اگه تو بیایی و یک رمان بنویسی چقدر اثر دارد. آقایان هنرمند، آقایان صدا و سیما، آقایانی که ما با شما تماس گرفتیم در صدا و سیمای تهران، گفتیم بیاید به این منطقه و نیامدید. به دلیل مسائل سیاسی. تاکی باید عنبرآباد لگد مال و له شود؟ به خاطر رشد سیاسی شما؟ به خاطر منافع شما؟ به خاطر محافظه کاری؟! تا کی باید محافظه کاری باشد؟



















کد خبر:131583 -